دولت رجایی و جنگ ایران و عراق (1)
مقدمه
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ساختار سیاسی رسمی جامعه در دو جهت شکل گرفت. یک طیف را نیروهای میانهرویی تشکیل میدادند که دولت را در اختیار داشتند و میکوشیدند روحیه انقلابی را تعدیل و تلطیف کنند. طیف دیگر را نیز نیروهای انقلابی دربر میگرفتند که در شورای انقلاب و نهادهای انقلابی حضور فعال داشتند و با تمام مسائل با دید انقلابی برخورد میکردند. بدین ترتیب، نوعی تعارض و حتی تضاد در ساختار سیاسی جامعه جریان یافت و بخشی از فرصتهایی را که باید برای تثبیت نظام نوپای جمهوری اسلامی و مصالح ساختارهای مختلف جامعه صرف میشد، به خود معطوف کرد. در آن زمان، هنوز نظام سیاسی به صورت کامل مستقر نشده بود و در نیمههای راه ایجاد و استقرار نهادها و تشکیلات مورد نیازش قرار داشت. البته، در این میان، بیتجربگی یا کمتجربگی دولتمردان نیز معضلی بود که بر دیگر معضلات افزوده بود.اوضاع نظامی کشور نیز از اوضاع سیاسی بهتر نبود. ایران انقلابی، عوارض و پیامدهای یک انقلاب تمام عیار را تجربه میکرد و ساختار نظامی نیز در دوران گذرا از نظام شاهنشاهی به ارتش انقلابی و اسلامی بود. پس از پیروزی انقلاب، ارتش شاهد تغییرات و تحولات کیفی وکمی بود. در واقع، بسیاری از فرماندهان ارتش در آستانه پیروزی انقلاب و پس از آن از کشور فرار کردند. مردم بسیاری از پادگانهای نظامی را به ویژه در تهران تصرف کردند. بدین ترتیب نظم ارتش از هم پاشید و با فرار سربازان، سلاحهای بسیاری نیز به دست مردم افتاد. پاک سازی نهادهای نظامی نیز تحول دیگری بود که موجب شد بسیاری از امیران و افسران ارتش از کادر آن خارج شوند. البته، لازم است بازنشستگی اجباری، زندانی و اعدام شدن تعدادی از نظامیان ارشد ارتش را نیز به این موارد بیفزاییم. (1)
پس از پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ در سال 1359 نیز، کار بنیادینی در راستای تغییر سازمان و فرهنگ ارتش شروع نشده یا اگر آغاز شده بود تا این زمان به نتیجه ملموسی نرسیده بود. اختلاف در دیدگاهها و عقاید سیاسی مقامات سیاسی کشور که به ارتش نیز تسری یافته بود، عبور ارتش از دوران گذار و انتقال را با مشکلاتی روبهرو کرده بود.(2) در مجموع، اوضاع نظامی ارتش، در وضعیت نامنسجم، انفعالی و شکنندهای قرار داشت و انعکاس این وضعیت در خارج از مرزها، ایران را کشوری ضعیف و آسیبپذیر نشان میداد.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و رخدادهای پس از آن، این تصور را برای صدام حسین پدید آورد که ایران ضعیف وآسیب پذیر شده است. او استدلال کرد که این بهترین فرصت برای الحاق خوزستان به عراق و تغییر
تصمیمی است که براساس قرارداد 1975 الجزیره درباره اروندرود گرفته شده است؛ بنابراین، به زمینه سازیهای سیاسی ونظامی گستردهای مشغول شد. دولت عراق از تهدیدهای ناشی از صدور اندیشه انقلاب اسلامی ایران که متوجه کشورهای اسلامی عربی بود، سود جست و با مبالغه و بزرگنمایی آنها، بیشتر کشورهای عربی را در جبهه واحدی علیه ایران گرد آورد. البته باید یادآور شد که امواج تهدید کننده اندیشه انقلاب اسلامی در میان کشورهایی که جمعیت شیعه داشتند، محسوستر بود. در صحنه نظام بینالمللی هم، غرب، به ویژه امریکا، در پی سرنگونی حکومت ژاندارم خلیج فارس - محمدرضا پهلوی - و پیروزی انقلاب اسلامی، منافع خود را به صورت روزافزونی در معرض تهدید میدید. در این شرایط، امریکا و دولتهای عربی تمایل داشتند که دولت توتالیتر عراق، نقش ژاندارم جدید منطقه را ایفا کند؛ بنابراین، تأکید صدام حسین به شعار ناسیونالیسم عربی، سیاست مناسبی در این راستا محسوب میشد. (3)
عراق در پی تمهیداتی که انجام داده بود، به تدریج از اوایل سال 1358، موضع تهاجمی خود را علیه ایران آشکار ساخت و از زمین، هوا و دریا تعرضات پراکندهای را به تمامیت ارضی ایران در نواحی مرزی آغاز کرد. این تعرضات به طور پراکنده تا شهریور 1359 ادامه یافت، اما در این زمان، شدت بیشتری یافت، به طوری که در اواسط این ماه، در اثر آتش توپخانه عراق عدهای از غیرنظامیان ایرانی در مناطق مرزی کشته و زخمی شدند. (4) در نهایت، پس از ماهها تجاوز و حملات پراکنده به حریم جمهوری اسلامی در 31 شهریور 1359 همزمان با نخستین هفته آغاز به کار دولت رجائی، عراق جنگ تمام عیاری را علیه ایران آغاز کرد. بدین ترتیب، دولت رجائی با جنگ متولد شد. با این مقدمه به بررسی دیدگاهها، مواضع و عملکرد دولت وی در جنگ ایران و عراق میپردازیم.
آغاز جنگ
هر چند وقوع جنگ قابل پیش بینی بود، ولی با توجه به شرایط بحرانی سیاسی و عوامل دیگر، مردم و مسئولان غافلگیر شدند؛ زیرا، با وجود تحرکات فزاینده نظامی عراق در مرزها، تغییر چندانی در استراتژی نظامی و آرایش دفاعی نیروهای ایرانی صورت نگرفته بود. البته، در کنار علل سیاسی، تحلیلهای نادرست برخی از فرماندهان نظامی و استنتاج نادرست آنها مبنی بر عدم حمله عراق در آینده نزدیک و اعلام این موضوع به سلسله مراتب ارتش و بازگرداندن بخش درخور توجهی از نیروهای مستقر در مرزها به پادگانهای خود، در این زمینه مؤثر بوده است.همین امر به خودی خود بیانگر ضعف ارتش ایران در برابر ارتش عراق بود. (5) از نظر سیاست خارجی نیز، دولت ایران تمهیداتی را برای مقابله با تجاوز عراق انجام نداده بود؛ بنابراین، هم در زمینه سیاسی و هم در زمینه نظامی، واکنش دولت ایران، دفاعی و انفعالی بود و در واقع، دیگر فرصتی برای فرآیند سازی سیاسی و نظامی وجود نداشت.در این زمان، قوه مجریه یا دولت دو بخش ریاست جمهوری و نخست وزیری را شامل میشد. ابوالحسن بنی صدر به عنوان رئیس جمهور، فرماندهی کل نیروهای مسلح و رئیس شورای عالی دفاع، در زمینه تصمیم گیریهای مربوط به جنگ نسبت به محمد علی رجائی به عنوان نخست وزیر در مرتبه بالاتری قرار داشت؛ بنابراین، وظایف و حوزه تصمیم گیری و عملکرد رجائی و دولتش متوجه تدارکات جنگ؛ تأمین هزینهها؛ رفع پیامدهای منفی جنگ مانند بیکاری، اسکان آوارگان و مهاجرین جنگ؛ سیاست خارجی جنگ و اموری مانند آن میشد. در واقع، دو مقام عالی قوه مجریه (رئیس جمهور و نخست وزیر) در زمینه جنگ، نظامیان، دفاع و سایر مسائل و امور نظامی وحدت نظر نداشتند و در اندیشه و عمل، دارای اختلافات ماهوی بودند. بدین ترتیب، نخست دیدگاههای رجائی را در زمینه جنگ و نظامیان تبیین و ترسیم میکنیم و سپس عملکرد دولت وی را در عرصه مسائل داخلی و سیاست خارجی جنگ مورد بررسی قرار میدهیم.
دیدگاهها و مواضع رجائی درباره جنگ و نیروهای نظامی
اصول و مبانی اندیشه رجائی وحدت و انسجام داشت و عامل و عنصر وحدت بخش آن، اصل توحید بود. وی تمام مواضع و دیدگاههای خود را حتی در زمینههای سیاسی و اقتصادی از این اصل استخراج میکرد. در واقع، نظریه و عمل توحیدی، محوریترین و مرکزیترین اندیشه شهید رجایی بود؛ بنابراین میتوان منظومه فکری وی را یک منظومه ایدئولوژیک توحید محور نامید (6) و استراتژی و نگرش وی را به جنگ نیز ایدئولوژیک و از دیدگاه کلی وی منبعث دانست. از این نظر، میتوان گفت شهید رجائی در نقطه مقابل دیدگاههای بنیصدر و جناح لیبرال قرار داشت. بنی صدر جنگ را فرصت دیگری برای مبارزه سیاسی با جناح نیروهای خط امام (ره) تلقی میکرد. او با تکیه بر شعارهای تخصص گرایی و تعمیم آن به نیروهای نظامی، تکیه گاه اصلی خود را ارتش قرار داده بود و سعی میکرد با نزدیک کردن خود به نیروهای نظامی کلاسیک، ابتکار عمل جنگ را به دست گیرد و با پیروزی در جنگ، ضمن ارتقای موقعیت سیاسی خود و جناح منتسب به آن در برابر رقبای سیاسی، (7) ادعای کارآمد بودن شعار تخصص گرایی در عرصه نظامی را اثبات کند. در استراتژی وی، اقدامات نظامی و اهداف سیاسیاش با هم درآمیخته بودند. در نتیجه، وی از به کارگیری نیروهای مردمی و انقلابی (سپاه وبسیج) در جنگ خودداری میکرد و با نسبت بدان تمایل چندانی نشان نمیداد. (8)اصولا افکار و بینش نیروهای خط امام و نهادهای انقلابی با افکار بنی صدر و جناح منتسب به او چندان سازگاری نداشت. سپاه، کمیتهها و بسیج، عمدهترین نیروهای انقلابی و مردمی بودند که با بنیصدر رابطه خوبی نداشتند. البته، عکس این رابطه نیز صادق بود. بنی صدر با اختیارات کاملی که در زمینه امور مختلف جنگ داشت، از تقویت و گسترش این نیروها جلوگیری میکرد. از جمله این که سلاح کمتری در اختیار آنها میگذاشت یا اجازه شرکت در عملیات نظامی علیه نیروهای دشمن را به صورت مستقل به آنها نمیداد. این اختلافات یکی از معضلات درخور توجه جنگ و از موانع هماهنگی و تشریک مساعی سپاه و ارتش بود. از طرف دیگر، این دو نیرو توان آن را نداشتند که بتوانند به تنهایی و به طور جداگانه وارد عمل شوند و به پیروزی دست یابند. (9)
استراتژی و نگرش نخست وزیر نسبت به جنگ تا حدی در نقطه مقابل بنی صدر قرار داشت. رجائی و کابینهاش در طیف نیروهای خط امام و طرفداران نیروهای مردمی و انقلابی قرار داشتند. به گفته وی: «جنگ تداوم سیاست امریکا در مقابله با نظام جمهوری اسلامی و برای نابود کردن انقلاب اسلامی و خاموش کردن نور خدا میباشد که به کشور ایران تابیده است.» (10) او معتقد بود که دولت عراق با برخورداری از حمایتهای سیاسی و نظامی امریکا، با بسترسازیهای پردامنه و محاسبات و تحلیلهای رایج نظامی و سیاسی جنگ را علیه ایران آغاز کرده است، اما از یک نکته و اصل مهم به کلی غافل است و توان درک و تحلیل آن را ندارد و آن گفتمان عقیدتی ارزش محور حاکم بر جنگ و نقش نیروهای مردمی در تعیین سرنوشت جنگ است. بدین ترتیب مشاهده میشود که وی به بعد عقیدتی جنگ توجه ویژهای داشت و معتقد بود که با توسعه دایره سیاسی - ایدئولوژیک در نیروهای نظامی و در نهایت، ایجاد ارتش مردمی و مکتبی میتوان دشمن را شکست داد. (11) از نظر وی، جنگ تحمیلی، جنگ کشور با کشور نیست، بلکه جنگ عقیده با عقیده است. (12) وی سپاهیان ایرانی را در برابر نیروهای عراقی، لشکریان اسلام مینامید و هدف آنها را از جنگ تحقق اسلام و آرمانهای اسلامی و انسان سازی میدانست.(13)رجائی برای ایمان نیز جایگاه ویژهای قائل بود: «در این جنگ، اگر تمام هواپیماها و سلاحهای ما نابود شوند و ما دست خالی بمانیم، آن وقت است که تازه جنگ ما شروع میشود و ما با چنین ایمانی که داریم، صدام و اربابانش را دفن خواهیم کرد.» (14)
او ضمن تأکید بر نقش و جایگاه ارتش، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توجه ویژهای داشت و آن را از بعد دیگری مینگریست. وی سپاه را پیش از آن که یک نیروی نظامی صرف بداند، نیرویی ایدئولوژیک و انقلابی میدانست و آن را به دلیل برخاستن از بطن تودههای مردم و همفکری کامل با انقلاب، امید انقلاب و ارتش انقلاب مینامید.(15) در اندیشه او، ارتش زمانی میتوانست عملکرد قابل قبول و مثبتی را ارائه دهد که در سایه آموزشهای عقیدتی، با سپاه همگن و همسان باشد و تنها در این صورت است که مردمی میشود. وی هماهنگی و وحدت بین نیروهای نظامی را ضامن پیروزی در جنگ میدانست. (16) در مجموع، دیدگاهها، مواضع و سیاست رجائی و دولتش در قبال جنگ تحمیلی، آرمان گرا، مردمی، ایدئولوژیک و توحید محور بود.
در ادامه مقاله، پس از تبیین اندیشه و استراتژی رجائی درباره جنگ و نیروهای نظامی و مقایسه مختصر آن با اندیشه واستراتژی بنی صدر، به تبیین عملکرد دولت وی در قبال جنگ، در دو بخش سیاست داخلی و سیاست خارجی میپردازیم.
سیاست داخلی دولت رجائی در قبال جنگ
دولت رجائی با جنگ متولد شد و از نخستین روزهای کاری خود، به طور ناخواسته درگیر مسائل و پیامدهای جنگ بود. در این گفتار، عملکرد دولت در زمینههای مختلف سیاست داخلی مورد بررسی قرار میگیرد:شورای عالی دفاع و نقش رجائی
رجائی افزون بر داشتن سمت نخست وزیری، عضو شورای عالی دفاع نیز بود. و از این کانال نیز با جنگ در ارتباط بود. بر اساس قانون اساسی، شورای مزبور هفت عضو داشت. آنها عبارت بودند از: رئیس جمهور، نخست وزیر، وزیر دفاع، رئیس ستاد مشترک، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دو مشاور به تعیین رهبر. (17)هر چند این شورا در 20 اردیبهشت ماه 1359 به فرمان امام خمینی ره) تشکیل شده بود، اما تا 20 مهرماه 1359 عملا کار خود را آغاز نکرد و از این تاریخ به بعد، با فرمان مجدد امام ره) مبنی بر تشکیل این شورا، جلسات آن به طور مرتب برگزار شد. وظیفه این شورا، رسیدگی به امور جنگ، ایجاد هماهنگی میان نیروهای مسلح در جنگ، نظارت بر تبلیغات و اخبار جنگی و تعیین سیاست خارجی جنگ بود.(18) رجائی در مقام نماینده دولت در جلسات آن شرکت میکرد و به علت دیدگاه ویژهای که درباره جنگ داشت در تصمیمات آن مؤثر واقع میشد و گاهی در نبود رئیس رئیس شورا)، ریاست شورا را بر عهده میگرفت. هاشمی رفسنجانی درباره مواضع و نقش رجائی در شورای عالی دفاع میگوید:
«[رجائی] به طور مرتب، در جلسات شورای عالی دفاع شرکت میکردند و همان روحیه مقاومت و صلابت ایشان در کارها در شورای عالی دفاع خیلی مؤثر بود. ایشان اصرار داشت که به کارهایی که خیلی مهم بود، ما بیشتر متکی باشیم به نیروهای مردمی در جنگ. بیش از آن که روش کلاسیک مورد نظر ما باشد، باید نیروهای داوطلب مورد توجه قرار گیرند. به این حرف واقعا معتقد بود که میزد و طرحهایی که در زمان ایشان ریخته شد طرحهایی بر این اساس بود... اولین طرح پیروز ما که آقای رجائی در آن خیلی مؤثر بود، یعنی در بنیاد فکریاش، طرح عملیات شرق کارون بود که نیروهای عراق را در شمال آبادان به طور فاحشی شکست دادیم و آن شروع کار ما بود. آقای رجائی در این جا خیلی سرمایه فکری و بحثی گذاشت... در این شیوه جنگ، مرحوم آقای رجائی حق و سهم دارد و در جا انداختن این طرح در شورای عالی دفاع و سپس به میدان کشیدن این شیوه». (19)
اقتصاد جنگ
بودجه نظامیبودجه جنگ از بودجه عمومی دولت تأمین میشد و در اولویت قرار داشت. هر چند دولت رجائی با فقر منابع مالی روبهرو بود و کار خود را با 420 میلیارد ریال کسر بودجه آغاز کرد، (20) اما همه امکانات کشور را که در حوزه اختیارات وتصمیمگیری خود داشت در خدمت جنگ قرار داد. (21)در بودجه سال 1360 نیز، بیشترین اولویتها از نظر آمار و ارقام مربوط به جنگ یا امور مربوط به جنگ بود. مانند بازسازی مناطق جنگ زده، ترمیم خسارات وارده به تأسیسات اقتصادی، تأمین نیازهای اساسی جنگ زدگان، ایجاد اشتغال و غیره. (22)
تشکیل ستاد بسیج اقتصادی کشور
عوارض ناشی از محاصره اقتصادی و سپس جنگ تحمیلی، مشکلات اقتصادی بسیار را برای کشور پدید آورد و دولت را بر آن داشت تا تدابیر ویژهای را برای مقابله با آن اتخاذ کند. بدین منظور، هیئت وزیران در جلسه مورخ 5 / 7 / 1359 تأسیس ستاد بسیج اقتصادی کشور را تصویب کرد تا این ستاد با توجه به شرایط خاص اقتصادی کشور تصمیمات مقتضی را اتخاذ و آنها را از طریق سازمانهای مسئول اجرا کند. اعضای ستاد را وزیران وزارتخانههای نفت، صنایع و معادن، کار و امور اجتماعی، کشاورزی، کشور، نیرو، امور اقتصادی و دارایی، بازرگانی، دفاع، رئیس سازمان برنامه و بودجه، رئیس کل بانک مرکزی ایران یا نمایندگان تام الاختیار آنان به ریاست نخست وزیر تشکیل میدادند. البته، باید یادآور شد که بنا به تقاضای دولت، عدهای از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز در این ستاد و کمیتههای فرعی آن شرکت میکردند. این ستاد از کمیتههای مختلف از جمله سوخت و انرژی، واردات، حمل و نقل، صنعت، کشاورزی، اشتغال و ارزاق تشکیل میشد.نخستین اقدام ستاد بسیج اقتصادی کشور در زمینه نحوه توزیع و سهمیه بندی نفت، گاز و بنزین و بعد از آن، به دلیل ناامنی و در معرض تهدید بودن بنادر ایران، درباره ایجاد تسهیلاتی در زمینه تخلیه بار کشتیها در بنادر امن ایران و بنادر بمبئی و کراچی بود. مدتی بعد، در تاریخ 19 آبان 1359، ستاد با توجه به چهارچوب سیاست اقتصادی دولت و موقعیت جنگی کشور اقدام به سهمیه بندی کالاهای اساسی از جمله نفت، بنزین، قند و شکر، روغن، پودرهای پاک کننده و غیره نمود و در این راستا، کالا برگهایی را چاپ و توزیع کرد. (23)
رجائی هدف و برنامه دولت را از اجرای این طرح، توزیع ثروت و امکانات بیت المال به صورت مساوی و عادلانه بین مردم اعلام نمود. وی گفت: «از نظر کمیت، در رابطه با جنگ ما در بنادر با مشکلاتی رو به رو هستیم و از نظر واردات، در یک محدودیت قرار گرفتهایم، ولی از نظر کیفیت، ما از آن ابتدای انقلاب برنامهای داشتیم که این زندگی مصرفی شدیدی که غرب بر ما تحمیل کرده به تدریج به یک زندگی متعادل تبدیل کنیم و حال یک توفیق اجباری است که برای ما پیش آمده است.» (24)
کاهش درخور توجه صادرات نفت، از کار افتادن پالایشگاه آبادان وآسیب دیدن پالایشگاههای مهم دیگر مانند پالایشگاه تبریز، انسداد بنادر، کاهش درآمدهای ناشی از واردات و صادرات کالاها و غیره، هم زمان با افزایش مخارج وهزینهها، ازمشکلات حاد اقتصادی کشور بود که دولت میکوشید از راههای مختلف، به ویژه صرفه جویی، بخشی از آن را حل کند. (25)
اسکان آوارگان و مهاجرین جنگ
اسکان آوارگان و تأمین نیازهای اساسی آنها از جمله مسائل مهم دولت بود. با تعرض همه جانبه عراق به قلمروی جمهوری اسلامی ایران، بیش از یک و نیم میلیون نفر از ایرانیان به اجبار محل سکونت خود را رها و به مناطق امنتر مهاجرت کردند. در این رابطه، شهید رجائی نخست به پیشنهاد مسئولان رسیدگی به امور آوارگان استان خوزستان، ستادیرا در نخست وزیری تشکیل و قول همه نوع همکاری ممکن را به مسئولان آن داد. (26) هم چنین، به تمامی استانداران ابلاغ کرد که امکانات خود را برای اسکان آوارگان جنگ بسیج کنند. در این راستا، آوارگان و مهاجرین جنگ به تناسب در استانهای مختلف، به ویژه به دلیل فرارسیدن فصل سرما در استانهای جنوبی کشور ساکن شدند. (27)
البته، پس از آغاز جنگ، مردم بخش در خور توجهی از آوارگان را اسکان دادند تا این که پس از چند ماه، بنیاد امور جنگ زدگان در اواسط بهمنماه 1359 تأسیس و وظیفه اسکان و تأمین نیازمندیهای اساسی، آموزشی و... مهاجرین را برعهده گرفت و بدین منظور، اردوگاههایی را با ظرفیت متوسط سه تا پنج هزار نفر برای اسکان مهاجرین، ایجاد کرد.(28)
تدارکات و پشتیبانی جنگ
از نخستین اقدامات دولت دراین زمینه، ایجاد دفتر پشتیبانی استان خوزستان در نخست وزیری با هدف انجام امور پشتیبانی و تدارکاتی جنگ با روشهای بهتر و سریعتر بود. (29)از دیگر اقدامات آن میتوان به جذب و ارسال کمکهای مردمی به جبهههای جنگ نیز اشاره کرد. از سوی دیگر، به دستور نخست وزیر، شرکتهای دولتی تولیدکنندگان مواد غذایی مانند شرکت شیلات برای تأمین نیازهای جبهه کار تولید خود را با ظرفیت کامل ادامه دادند و دیگر تجهیزات و امکانات مؤسسات و شرکتهای دولتی که قابل استفاده در جبهههای جنگ بودند، نیز بدین امر اختصاص یافتند. برای نمونه، بخشی از کشتیهای تجاری یا صیادی برای حمل ونقل سپاهیان و مایحتاج آنها در اختیار ارگانهای نظامی قرار گرفتند. (30) یا تجهیزات و ماشین آلات راه سازی و مکانیکی تغییر کاربری پیدا کردند.تهیه جنگ افزار و خریدهای نظامی نیز از جمله وظایف دولت بود. البته، نظر رجائی دراین زمینه آن بود که خرید و داشتن سلاح به تنهایی، حتی سلاحهای پیشرفته، بدون داشتن فناوری آن، با انقلاب متناسب نیست و تنها متضمن منافع و عملی شدن خواست واهداف امپریالیسم است. به گفته وی: «باید ارتشی را پشتیبان انقلاب قرار بدهیم که جنگ افزارش را خودش تهیه کند.»(31) اما این حرف به این معنی نبود کمه وی با خرید سلاح مخالف است، بلکه هدف غائی او خودکفائی از نظر تجهیزات و جنگ افزارهای نظامی بود. به هر حال، بدیلی که دولت وی جایگزین کمبود یا نبود فناوری پیشرفته نظامی کرد، مردمی و ایدئولوژیک کردن جنگ بود. رجائی موازنه قدرت و ستیز با عراق و ابرقدرتها را در ایمان مردم جست و جو میکرد، نه در سلاح. بدین معنا که ایرانی نمیتواند دشمن را با سلاحهایی که از خود او گرفته است، شکست دهد.وی در توجیه این راهبرد میگوید:
«به منظور مقابله هر چه بیشتر با دشمنان، طرح بسیج مردم برای مقابله با این جنگ در طرحهای دولت گنجانده شده است، چرا که این جنگ، جنگی نیست که ظرف چندروز تمام شود و این نه به لحاظ آن است که عراق قدرت
دارد و میتواند برای مدتی در مقابل رزمندگان ما مقاومت کند، بلکه همان طورکه بارها گفتهام، این عراق نیست که با ما میجنگد، بلکه ابرقدرتی مانند امریکاست. با اسلحههای متعددی که ما در اختیار داریم تا پایان جنگ با این ابرقدرت نمیتوانیم مقابله کنیم. برای ما عراق خیلی زودتر از آنچه که صاحب نظران تصور میکنند به زانو درخواهد آمد، ولی دشمن اصلی ما امریکاست که میخواهد در این جنگ فرسایشی اسلحههای ما تمام شود و ما را مجبور سازند تا نظر ایشان را بپذیریم.»(32)
پینوشتها:
* کارشناس ارشد رشته تاریخ و کارشناس مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی تهران.
1-سعیده لطفیان؛ ارتش و انقلاب اسلامی؛ تهران، مرکز اسناد، 1380، صص 372 - 381.
2-دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ گذری بر دو سال جنگ؛ تهران؛ دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بیتا، صص 59 - 60.
3-حسین حسینی؛ «بررسی علل وقوع جنگ ایران و عراق» ریشههای تهاجم (مجموعه مقالات)؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1378؛ صص 31 - 34.
4-عبدالرحمن عالم؛ «مسئولیت دولت و زمامداران عراق» بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع (مجموعه مقالات)؛ ج 2، تهران: دبیرخانه کنفرانس بین المللی تجاوز و دفاع، 1368، صص 339 - 340.
5-محمد درودیان؛ جنگ؛ بازیابی و ثبات؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1378؛ صص 37 - 42.
6-هاشم آغاجری؛ «منظومه فکری شهید رجایی» عصر ما؛ سال ششم، ش 127 ، 10 / 6 / 1378 ، ص 7.
7-محمد امجد؛ ایران از دیکتاتوری سلطنتی تا دین سالاری؛ ترجمه حسین مفتخری، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1380، ص 232.
8-درودیان؛ پیشین؛ صص 93 - 102.
9-مسعود سفیری؛ حقیقتها و مصلحتها؛ تهران، نشر نی، 1378، ص 72.
10-شهید رجایی اسوه صبر و استقامت؛ ج 1، به کوشش واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی، تهران: واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی، 1362، صص 172 - 174.
11-فرزند ملت در آئینه انقلاب اسلامی؛ ج 1، به کوشش هیئت تحریریه واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی، تهران: شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1361، صص 94 - 91.
12-«شهید رجائی و جنگ تحمیلی» پیام انقلاب؛ ش 67 (27 / 6 / 1361)، صص 12 - 13.
13-فرزند ملت...، پیشین؛ ج 1، صص 208 - 212.
14-مهدی انصاری؛ روزشمار جنگ ایران و عراق (کتاب چهارم؛ هجوم سراسری)؛ تهران؛ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1372، ص 393.
15-فرزند...؛ پیشین؛ ج 1، صص 253 - 254.
16-پیام انقلاب (مصاحبه با رجائی)؛ سال دوم، ش 25، 11 / 11 / 1359 ، ص 18.
17-مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی؛ صحیفه نور؛ ج 12، تهران: انتشارات شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1361، صص 78 - 79.
18-مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)؛ صحیفه امام؛ ج 13، تهران: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، 1378، صص 263 - 264.
19-«یادنامه شهدای هشتم شهریور» سروش؛ سال چهارم، ش 159 ، 6 / 6 / 1361 ، ص 64.
20-پیام انقلاب (مصاحبه با رجائی)؛ سال دوم، ش 25 ، 11 / 11 / 1359 ، ص 16.
21-غلامعلی رجائی؛ سیره شهید رجائی؛ تهران، نشر شاهد، 1377، ص 687.
22-روزنامه جمهوری اسلامی؛ ش 478 ( 7 / 11 / 1359) ، ص 9.
23-«ستاد بسیج اقتصادی کشور چه میکند و چه مشکلاتی دارد؟» کیهان، ش 11211 ، 11 / 11 / 1359 ، ص 8.
24-شهید رجائی اسوه...؛ پیشین، صص 332 - 334.
25-شجاع الدین میرطاوسی؛ یادواره شهید محمدعلی رجائی؛ ج 1، تهران: نهضت زنان مسلمان، 1361، ص 246؛ محمد کردزاده کرمانی؛ اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1380، صص 86 - 91.
26-غلامعلی رجائی؛ پیشین؛ ص 693.
27-شهید رجائی اسوه...؛ پیشین؛ ص 333.
28-روزنامه کیهان؛ ش 11360، 26 / 5 / 1360 ؛ ص 11.
29-غلامعلی رجائی؛ پیشین؛ ص 694.
30-همان؛ صص 690 - 691.
31-فرزند ملت...؛ پیشین؛ ص 257.
32-«شهید رجائی و جنگ تحمیلی» پیام انقلاب، ش 67 ، 27 / 6 / 1361 ، ص 12.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}